در ایام محرم با همکاری بروبچه های گروهمون برآن شدیم تا برای اولین بار اقدام به برپایی ایستگاه صلواتی کنیم.
از یکماه قبل از محرم در تدارک راه اندازی این ایستگاه صلواتی برنامه ریزی کردیم. از تهیه چای و قند و لیوان یکبار مصرف گرفته تا داربست و پارچه مشکی و پرچم و کتیبه و کتری و فلاسک و... به هرحال همین ایستگاه صلواتی برای به عده نوجوان مستلزم هزینه که این خودش کارو توأم با اینکه اعضا درآمدی نداشتن مشکل میکند.
اما اخلاص کار دوستان همراه و توسل جستن به ارباب خوبی ها آقا امام حسین(علیه اسلام) و سقای تشنه لب ابوالفضل العباس(علیه اسلام). الحمدالله این اولیاء عزیز نگذاشتن روسیاه بشیم و دستمون رو گرفتند. و اینگونه شد که هیئت نوپای ما هم تونست هم چون دیگر هیئات قدیمی شهرتون ایستگاه صلواتی ای بنام "انصارالمهدی (عج)" راه بینداریم تا تجربه ای باشه برای سالهای بعدی ...
در پابان جا داره از کسانی که ما را در برپایی هرچه بیشتر این ایستگاه صلواتی یاری نمودند، قدردانی و تشکر بعمل آوریم:
| آقایان: توکلی، صادقی، فلاح، راستی، کارآزموده، احمدی،سلیمانپور، شکیبی و ...
| هیئت یا فاطمه الزهرا (س)
| سنگر بر و بچه های دسته یکی دهه 90
رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيامي شهادت سردار سرافراز شهيد حسين همداني را تبريک و تسليت گفتند.
متن پيام رهبر معظم انقلاب اسلامي به اين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
شهادت سردار سرافراز، شهيد حسين همداني را به خانوادهي گرامي و بازماندگان و دوستان و همرزمانش و به مجموعه پر افتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تبريک و تسليت ميگويم. اين رزمندهي قديمي و صميمي و پر تلاش، جواني پاک و متعبّد خود را در جبهههاي شرف و کرامت، در دفاع از ميهن اسلامي و نظام جمهوري اسلامي گذرانيد و مقطع پاياني عمر با برکت و چهرهي نوراني خود را در دفاع از حريم اهلبيت عليهمالسلام و در مقابله با اشقياي تکفيري و ضد اسلام سپري کرد، و در همين جبههي پر افتخار به آرزوي خود يعني جان دادن در راه خدا و در حال جهاد في سبيل الله نائل آمد و فضل و رحمت الهي بر او گوارا باد.
صف استوار آرزومندان اين موهبت و کمربستگان راه جهاد و شهادت در ايران اسلامي و در سپاه و همهي نيروهاي مسلّح جمهوري اسلامي، صفّي بلند و بنياني مرصوص است: و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا. رحمت خدا بر شهيد همداني و بر همهي مجاهدان راه حق.
سيّد علي خامنهاي
یا خدا ...
خبر آمد که سردار حسین همدانی رفت. لحظهای که خبر به جانم نشست، بیش از آنکه به سردار فکر کنم از جا ماندگی خودم حالم گرفت. سردار که باید میرفت. سردار که در صراط رفتن بود و مگر جز این ، زیبنده سردار بود. این مائیم که در این هندسه حضور ، حصاری به قد عاداتمان به دور خویش کشیدهایم و سردارِ سربدار این هندسه را بر هم زد و رفت. سردارِ سربدار حسین همدانی ، آن سیمای سفید کرده در آسیاب جهاد سالهاست که میرفت و ما گمان کردیم در کنارمان است. او بازمانده قافلهای بود که سالارش حاج احمد متوسلیان بود. گمانم اکنون سردار سلیمانی غصهدار است ، گمانم اکنون مرغان دشت جهاد هوایی شدهاند. ولی شما مرغان وحشی کجا و ما اهلی شدگان در قفس عادات کجا. آیا کسی صدای ما را میشنود؟ آیا امیدی برای ما هم هست؟
فرزند شهید همدانی: پدرم گفت شاید این آخرین ماموریتم باشد/ شرط همسر سردار همدانی برای ماموریت سوریه
پسر سردار شهید همدانی با بیان اینکه پدرم قبل از رفتن تاکید داشت که شاید این آخرین ماموریتم باشد، گفت: ایشان وصیت کرد که اگر به شهادت رسیدم پیکر من را در همدان دفن کنید. وهب همدانی فرزند سردار شهید حسین همدانی در گفتوگو با خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، اظهار داشت: سردار همدانی نمونه واقعی یک انسان کامل به شمار میرفت و چه با دشمنانش و دوستانش بزرگمنشانه برخورد میکرد و اگر کسی اشتباه و خطایی میکرد سردار همدانی به راحتی از آن چشم میپوشید.
وی خاطرنشان کرد: نگاه پدرم به دنیا نگاهی نبود که درگیر دنیا باشد و چیزی را برای خود نخواست و معتقد بود دنیا محل گذر و عبور است و در زندگی و رفتار خود این مسئله را همیشه رعایت میکرد. وی درخصوص آخرین دیدار با پدرش نیز گفت: مدتی قبل از رفتنشان با پدرم دیدار داشتم و ایشان به خانواده گفتند که شاید این آخرین ماموریتم باشد. مادرم هم به ایشان گفت من به شرطی با این ماموریت موافقم که اگر شهید شدی من را نیز شفاعت کنی.
پسر سردار شهید همدانی ادامه داد: پدرم در آخرین دیدار خود حتی تاکید کردند اگر من شهید شدم من را همدان به خاک بسپارید و ما نیز با دلخوری به وی میگفتیم سردار نزد ما حرفی از رفتن نزن.
پیامبر (ص) میفرماید: اگر میخواهید از برادر مومن خود انتقاد کنید باید همانند آینه عمل کنید. آینه بدون سر و صدا عیوب را میگوید. تنها عیوب را نشان نمیدهد بلکه زیباییها را هم نشان میدهد. آیینه عیوب را چند برابر نمیکند و زمانی میتواند عیوب را نشان دهد که کثیف و آلوده نباشد. آینه عیوب را از روی پاکی و صفای دل میگوید و غرض و مرضی ندارد و در گفتن عیوب مراعات پست و مقام را نمیکند. آینه در عیب گویی توقع و انتظاری ندارد پس نباید او را شکست.
(دوستی را که عیب تو را میگوید نباید آزرد). آینه در حال شکستگی هم دست از کارش بر نمیدارد و ناگفتنیها را میگوید وعیوب را در خود نگه نمیدارد. آینه عیب ظاهر را میگوید و تجسس نمیکند و هر چه بیشتر عیوب را بگوید ارزشش بیشتر است و آینه عیوب را روبرو میگوید و به دیگری نشان نمیدهد. ***** امر به معروف و نهی از منکر را آینه گونه نسبت به دوستان انجام دهیم. (22/7/1364)
معروف ویارانش به تیم هسته ای ایران درس دیپلماسی دادند
روزنامه اصلاح طلب ارمان که در انتشار کارتون وکاریکاتورهای توهین امیز ید طولایی دارد در اقدامی غیر قابل تصور طرح گرافیکی موهنی را تحت عنوان شهدای غواص در شمارهچهارشنبه خود چاپ کرد
این روزنامه پس از برگزاری باشکوه مراسم تشییع شهدای غواص در تهران که مورد توجه مقام رهبری واقع شده وایشان از ان بع عنوان یکی از به یاد ماندنی ترین لحظات انقلاب یاد کردند به مذاق برخی ها خوش نیامده و در تریبون های رسمی شان سعی در به چالش کشاندن ان داشته اند.
دراین میان روزنامه اصلاح طلب ارمان با انتشار کاریکوتوری موهن وتوهین امیز پستی ورذالت درونی خود رو نشان داد.این طرح که درستون مربوط به کارتون روز چاپ شده توسط محمد طحانی طراحی شده وشهدای غواص را در شمایلی نامناسب که برهنگی کامل را تداعی می کند نشان می دهد.
دراین اثر 6 غواص که به نظربرهنه هستند با دستان بسته در حالی که عورتشان را پوشانده اند وبا چشمانی که پشت عینک های غواصی پنهان شده رو به بالا در حرکت هستند ونقطه طلایی مرکز توجهونقطه ای که در نگاه اول نظر مخاطب را به خود جلب می کند در این طرح دستان بسته این غواص هاست که در خلال این برهنگی ظاهری روی عورت قرار گرفته است واز اندام تحتانی خود را پوشانده اند.
این طرح گرافیکی شباهت زیادی به تصویر سازی توهین امیزی دارد که یک گرافیست ایرانی ساکن هلند واز نزدیکان شاهین نجفی ملعون مدتی قبل با ادعای احترام به شهدای غواص طراحی ومنشر کرده بودودران مردی کاملا برهنه را در محراب مسجدی به تصویر کشیده که فین غواصی به پا داردودست هایش رابه همان صورتی که روزنامه ارمان تصویر کشانده روی بدنش قرار داده است
شنیده اید که غواصان خط شکن کربلای 4 امده اند...
بعداز 30 سال بادستانی بسته امده اند...
امده اند بگویند که ما دستمان را بستند اما نتوانستند عزتمان رو ببرند..
شماها دستانتون رو نبسته اند پس چرا عزتی که ما باخونمون وجونمون حفظ کردیم دارین به راحتی ارزونی دشمن میکنید.
چی داریم بهشون بگیم جز اینکه:
شهدا شرمنده ایم از اینکه بی عرضه ایم
سخنان رهبر معظم انقلاب در مورد کتاب دسته یکی ها
نویسنده: اصغر کاظمی
کتاب «دسته یک» درباره رزمندگان نوجوانی از گردان حمزه(ع) است که قصد دارند در جاده فاو - امالقصر عملیاتی انجام دهند و حوادث زیادی را از سر میگذرانند. نکته جالب این کتاب، شنیدن برخی از صحنههای جنگ از چند نگاه متفاوت و با روایات مختلف اما در نهایت یکسان است.
«من یک کتابی را اخیراً خواندم که شرح چند روز در حول و حوش یکی از حملات ماست؛ از زبان افراد باقی مانده از یک دسته، نه از یک لشکر یا یک تیپ یا از گردان یا از یک گروهان حتی. تعدادی از این دسته باقی ماندند و گزارش کردند. این نویسنده و محقق بسیار با ذوق، که حقاً و انصافاً این جور کارها بسیار با ارزش است، رفته جزء جزء مطالب را از زبان آن افراد گرفته که یک کتاب ششصد هفتصد صفحه ای شده. ما فقط می شنویم عملیات فاو. خیلی از کارهای مهمی هم که در این عملیات انجام گرفته، این ها را همین طور از رو می دانیم: از اروند عبور کردند، فاو را گرفتند، کارخانه نمک را فتح کردند، فلان کار را کردند. ما کلیات را می دانیم؛ اما اینکه ئر این قدم به قدم چه گذشته، دیگر اینها را نمی دانیم.
یک صفحه عظیم مینیاتور با نهایت استادی و زیبایی جلوی ما گذاشته اند، ما هم از دور ایستاده ایم نگاه می کنیم و می گوییم: به به. نمی رویم نزدیک تا ببینیم در هر گوشه ای از مینیاتور، چقدر هنر به کار رفته تا ساخته شده. این کارها را بعضی ها می کنند. کرده اند. حالا این نمونه ای که بنده دیده ام، یکی از کارهاست. امیدوارم این کارها ادامه پیدا کند.
کتاب دسته یک بسیار کتاب خوبی است.»
فرمانده گروهمان جمعمان کرد و گفت:« امشب باید با روحیه برید خط. چه پیشنهادی دارید؟» هیچ کس چیزی نگفت. همه مان را نشاند و پاهایمان را دراز کرد. شروع کرد به اتل متل توتوله خواندن. آن قدر خندیدیم که اشکمان درآمد و پهلوهامان هم درد گرفت. وسط همین خنده ها شروع کرد به روضه امام حسین خواندن. اشکمان که سرازیر بود فقط خنده شد گریه. آن شب خط، خیلی زود شکست.
تعداد صفحات : 19
حتما کتاب دسته یک رو خوانده اید... این کتاب بازروایی خاطرات دسته ای اسمانیست از گردان حمزه بنام دسته یک در شب عملیات جاده فاو-ام القصر... این دسته اسمانی که به دسته اخلاص نیز معروف بود از بروبچه هایی تشکیل شده بود که سن کمی داشتند ولی دلی بزرگ ودریایی ... اکثریت زیر ۱۸ سال داشتند .فرمانده شان محسن گلستانی بود همون مداح معروف دوکوهه که دعای صبحگاه دوکوهه را ساخته بود وهرروز صبح می خواند وبه ((برادر صباحنا) معروف شده بود. بران شدیم تا به یاد این دسته یکی های دهه ۶۰ سنگری داشته باشیم برای هم اندیشی ... این سنگر جاییست برای هم اندیشی بروبچه های دسته یکی دهه شصتی ها ودهه نودی ها ... این سنگر جاییست برای معرفی بروبچه های شهید دسته یکی گردان حمزه ودیگر دسته یکی های دهه ۶۰.. این سنگریست برای بروبچه های دسته یکی دهه۹۰...اونایی که مثل شهدا سنی کم دارند ودلی بزرگ... پس بیایید وباذکر صلوات مهمان سنگر خودتون باشید... یاحسین شهید