یا خدا ...
خبر آمد که سردار حسین همدانی رفت. لحظهای که خبر به جانم نشست، بیش از آنکه به سردار فکر کنم از جا ماندگی خودم حالم گرفت. سردار که باید میرفت. سردار که در صراط رفتن بود و مگر جز این ، زیبنده سردار بود. این مائیم که در این هندسه حضور ، حصاری به قد عاداتمان به دور خویش کشیدهایم و سردارِ سربدار این هندسه را بر هم زد و رفت. سردارِ سربدار حسین همدانی ، آن سیمای سفید کرده در آسیاب جهاد سالهاست که میرفت و ما گمان کردیم در کنارمان است. او بازمانده قافلهای بود که سالارش حاج احمد متوسلیان بود. گمانم اکنون سردار سلیمانی غصهدار است ، گمانم اکنون مرغان دشت جهاد هوایی شدهاند. ولی شما مرغان وحشی کجا و ما اهلی شدگان در قفس عادات کجا. آیا کسی صدای ما را میشنود؟ آیا امیدی برای ما هم هست؟
فرزند شهید همدانی: پدرم گفت شاید این آخرین ماموریتم باشد/ شرط همسر سردار همدانی برای ماموریت سوریه
پسر سردار شهید همدانی با بیان اینکه پدرم قبل از رفتن تاکید داشت که شاید این آخرین ماموریتم باشد، گفت: ایشان وصیت کرد که اگر به شهادت رسیدم پیکر من را در همدان دفن کنید. وهب همدانی فرزند سردار شهید حسین همدانی در گفتوگو با خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، اظهار داشت: سردار همدانی نمونه واقعی یک انسان کامل به شمار میرفت و چه با دشمنانش و دوستانش بزرگمنشانه برخورد میکرد و اگر کسی اشتباه و خطایی میکرد سردار همدانی به راحتی از آن چشم میپوشید.
وی خاطرنشان کرد: نگاه پدرم به دنیا نگاهی نبود که درگیر دنیا باشد و چیزی را برای خود نخواست و معتقد بود دنیا محل گذر و عبور است و در زندگی و رفتار خود این مسئله را همیشه رعایت میکرد. وی درخصوص آخرین دیدار با پدرش نیز گفت: مدتی قبل از رفتنشان با پدرم دیدار داشتم و ایشان به خانواده گفتند که شاید این آخرین ماموریتم باشد. مادرم هم به ایشان گفت من به شرطی با این ماموریت موافقم که اگر شهید شدی من را نیز شفاعت کنی.
پسر سردار شهید همدانی ادامه داد: پدرم در آخرین دیدار خود حتی تاکید کردند اگر من شهید شدم من را همدان به خاک بسپارید و ما نیز با دلخوری به وی میگفتیم سردار نزد ما حرفی از رفتن نزن.