شقایق بی پلاک هم به جمع شهدا پیوست

http://s8.picofile.com/file/8278339376/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B123.jpg

نویسنده وبلاگ شهود عشق که با نام شقایق بی پلاک این وبلاگ را به روز رسانی می کرد بعد از سال ها مجاهدت فرهنگی بالاخره به آرزوی خود یعنی شهادت رسید و به جمع شهدای مدافع حرم پیوست.

برای آشنایی با شهید به سایت زیر رجوع فرمایید

shahidmasroor.ir

بانک اطلاعات شهدای شهرستان کازرون

هیچ قطره ای در نزد خداوند دو ست داشتنی تر از قطره خونی که در راه خدا ریخته می شود نیست


تصاویر شهدای کازرون

تصاویرشهدای کازرون


بانک اطلاعات شهدای کازرون

تصاویر زیباسازی نایت اسکین
     



ادامه نوشته

دانلود کده شهود عشق


جمعی از رزمندگان کازرونی

      ( کلیپ های صوتی  جدید بسیار زیبا شهید آوینی )

 دانلود جفیر 7    شهید آوینی                             
  دانلود جفیر 5   شهیدآوینی                                دانلود جفیر 8    شهید آوینی                            
 دانلود جفیر 12  شهید آوینی                               دانلود جفیر 15  شهید آوینی                             
 دانلود جفیر 9    شهید آوینی                            
 دانلود  جفیر 17 شهید آوینی                               دانلود کلیپ تصویری شهید آوینی                        
 
                               

وبلاگ شهود عشق شهرستان کازرون  اینجا کلیک کنید

(برداشت مطالب باذکر منبع بلامانع می باشد)

امام عشق


شهود عشق :امام من گرچه لایق نیستم فدایت شوم ولی امید است در رکابت درآزادی قدس جانم فدایت کنم (سرباز سید علی)


       

          

جملات زیبا دروصف شهدا درکلام امام خامنه ای کلیک کنید


درعالم ملکوت

علماوبزرگان وزهادوعباد

باحسرت به جایگاه شهدا نظر می کنند

امام خامنه ای


ماسک معنوی

ای رزمنده
دربرابر شیمیایی گناه
 فقط ماسک یاد مرگ است
که جان روحت را
نجات خواهد
 داد

جملات  قصار شهید آوینی


وبلاگ شهود عشق تقدیم می کند :شهید آوینی مکه برای شما وفکه برای ما  شهید آوینی سلامت دنیا بیماری است و بیماری اش شفا و سلامت، چراکه بنیان دنیا در عادات است و سلامت حقیقی، هرچه هست در ترک عادات و عتق از ملکات .1شهید آوینی دنیای عادات وارونه حقیقی است و عارف سالک اگر قول و فعلش خلاف این عالم است ، نه از سر لودگی و مسخره گی است و نه با این نیست انگاری و نفی و انکار متجددین نسبتی دارد و نه قصد کرده است که عوام را در زحمت اندازد، بل او عالم عادات را خراب می کند تا حقیقت بنا شود2.شهید آوینی عشق عاشق را به بیماری می کشاند ، بیمار زرد روی است و خواب و خور ندارد و از درد می نالدو می گرید شهید آوینی حال آن که اهل سلامت دنیا فربه اند و سرخ روی ، شب ها را در خواب غفلت اند و روزها نیز همتشان یک سره وقف تمتع است. (یأکلون کما تأکل انعام) سالک ناسک ، ترک رسوم و عبادت وقیوداحکام کثرات می گوید و این چنین کس را مردمان " بیمار " می خوانند و " مجنون شهید آوینی این راهی است که ختم و ختام ندارد، چرا که مقصد آن ذات بی نهایت ذوالجلال در این مسلک که " مسلک نیستی" است ، رسیدن یعنی ماندن شهید آوینی زاهدان ریایی و سجاده به دوشان در نزد اهل ظاهر محترم اند ، اما رندان به حق پیوستگان اند و با روح نماز به اتحاد رسیده اند و بی حرمتی شان آن جاست که خلاف عرف و عادات زندگی می کنند شهید آوینی کیمیایی است عجب این  " می " که اگر چه انکار عقل می کند ، اما راز گشاست و خارق حجاب ها و یم زده را به مقام مشاهده می رساندشهید آوینی راه " فطرت" راه " علم حصولی " و اکتسابی نیست، راهی وصول است شهید آوینی تقوا است که انسان را به اخلاص می رساند و با اخلاص درهای حکمت نیز بر قلب گشوده می شود .شهید آوینی حیکم عالم را سراسر رازی نامکشوف بیند و دریابد که حقیقت مقصود وصول است نه حصول. بال های اشتیاق وصل را باید گشود که با پای حصول نمی توان بر آسمان بر شد. شهید آوینی بعد از مرگ نیز انسان در عالم اعمال خویش زندگی می کند.شهید آوینی هنرمند از آسمانیان می گیرد و بر زمینیان می بخشد. پس سینه اش باید قابلیت نزول ملائکه ای را داشته باشد که واسطۀ الهام هستند.سینه تنگ کور دلان کجا و آسمان بی کران کجا

  یاران شتاب کنید ،

گویند قافله ای درراه است .میگویند که گناه کاران رانمی پذیرند ؟

آری گناه کاران را دراین قافله راهی نیست ..

اما پشیمانان را می پذیرند


  ( برای دیدن مطلب اینجا کلیک کنید )



جملات زیبا در وصف شهید وشهادت

    


(وبلاگ شهود عشق) :شهدا مرغان خونین حریم کبریایی خداوند هستند که قطرات خونین آنها است که از عنبر ومشک خوشبوتر است وعطر جنت عصاره عطر خونین آنها است (وبلاگ شهود عشق )شهدا شور ونوای جنت الحسین بودنند ، مرغان ملکوتی امام بودنند که جنت فردوس فرش قدوم آنهااست (وبلاگ شهود عشق )شهدا تک ستارگان شب ظلامانی جاهلیت این دوران هستند که با نور خود فطرت انسان ها را روشن می کنندو(بلاگ شهود عشق) شهدا مرغان خوش الحان ملکوتند (وبلاگ شهود عشق )شهادت شهد شیرینی است که عاشق از دست معشوق خویش می گیرد تا در حریم وصل خود نثار جان کند  وبلاگ شهود عشق  شقایق های در خون تپیده امام دستی برارید ومارا از منجلاب گناه برکشید که شما ید الله هستید آری شما کبوتران حریم آسمان وحدت اید که جز شما کسی توان پرواز در آن آسمان را ندارد ای مرغان خوش الحان ملکوت نغمه ای بسرایید که دلهایمان سخت مدهوش الحان شماست (وبلاگ شهود عشق )آری اینان را می بینی مست ومدهوش هستند گوئی شراب عشق او را نوشید ه اند آری شرابی که فقط آن شراب را در صحرای کربلا می توان یافت ..شراب عشق(شهود عشق )انسان تا جوینده خدا نباشد او را نمی شناسد وتا او را نشناسد دوست دار او نمی شود وتا محبوب او نشود عاشق نمی شود وتا عاشق نباشد شهید نمی شود ومصداق کامل عالم سلوک مگر کسی غیر از شهید است وشهادت اوج سلوک وعرفان است(شهود عشق )ما جهاد را شر وزحمت نمی بینیم بلکه باران رحمتی می بینیم که (بزر انسان) را می پروراند تا از عالم خاک سر بیرون آورد وبه ما فوق خاک سعود کند که جای بزر زیر خاک ماندن نیست باید حجاب دانه خویش را پاره کند تا سبز شود .آری شهدا همان بزرهای شقایق اند(شهود عشق )شرط حضور بی خودی است وسر این مطلب در آن است که حضور را جز به آنانی که خود را پی نکرده اند نمی دهند وشهید مصداق اکمل بی خودی ومستی است (  شهود عشق  ):شهدا مرغان خوش الحان ملکوتند


   


  شهادت

 طلوعی است که غروب ندارد

  گرچه اهل ظاهرآن را

غروبی غم انگیز

خوانند


( برای دیدن مطلب اینجا کلیک کنید )


 

 

 

مناجات شهدا


http://s1.picofile.com/file/7942897197/IMG_3062.jpg














 
شهید اصغر محمودیان
 
متولد شهرستان کازرون 
                     
http://s2.picofile.com/file/7942793973/68752.jpg


شهید محمد حسین کاظمی                محل تولد اصفهان
پردگارا، جز شراب وصال تو چیز دیگری عطش مرا نمی‌کاهد و جز به دیدار تو چیزی دیگر عشق مرا خاموش نمی‌کند و جز دیدن رحمت تو در این کار اشتیاق مرا سیر نمی‌سازد.

برای دیدن الهی نامه شهدا اینجا کلیک کنید


حاج قاسم از کدام شهید حزب‌الله سخن گفت؟

سردار سلیمانی از کدام شهید حزب‌الله سخن گفت؟ + عکس(18+)

این شهید والامقام از دوستانش روایت کردند که وی در خواب دیده که سرش گوش تا گوش بریده می‌شود، با ترس از خواب بیدار شده و بار دیگر به خواب می‌رود. این‌بار حضرت امام حسین(ع) را در خواب دیده که به وی می‌فرماید: عزیز من! سر تو را خواهند برید همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت. اما دردی حس نخواهی کرد، چون فرشتگان از هر طرف تو را دربر خواهند گرفت.

ادامه مطلب

شهید گمنام



شهید گمنام
 پرستوی عاشقی است
که لانه در بیت الاحزان

دارد

شهید عبدالحسین خدیو

بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگی نامه هفتمین شهید انقلاب اسلامی کازرون، شهید عبدالحسین خدیو

بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان کازرون: شهيد عبدالحسين خديو در سال 1344 به دنيا آمد. سه سال بيشتر نداشت كه از نعمت مادر محروم شد. وي تا كلاس اول راهنمايي تحصيل نموده و سپس براي كمك به پدر ، دوشادوش وي به كار و تلاش پرداخت. او براي اين كه از درس و تحصیل باز نماند ، در کلاس های شبانه ثبت نام نمود . با آغاز جنبش های مردمی در کازرون ، عبدالحسین نیز به جمع مبارزین پیوست و در فعالیت های انقلابی شرکت نمود.
روز نهم دی ماه 57 پس از این که همراه پدر از راهپیمایی به خانه بازگشت ، تیراندازی آغاز شد . عبدالحسین تاب نیاورد ، پدر به او توصیه کرد که از منزل خارج نشود . عبدالحسین پاسخ داد : " من برای دفاع از دینم می روم و اگر شهید شدم سعادتمندم." آن روز علی رغم مخالفت پدر ، عبدالحسین از منزل خارج شد . هنوز ساعتی از خروجش نگذشته بود که خبر تیر خوردن او را به خانواده اش اطلاع دادند . پدر سراسیمه عازم بیمارستان شد . مردم غیور که شاهد شهادت عبدالحسین بودند نیز به بیمارستان آمده بودند . مردم پیکر شهید را تحویل گرفتند و در کوچه های کازرون تشییع کردند . در یکی از کوچه ها ، نیروهای دژخیم به بهانه ی این که تابوت شهید خالی است، از مردم خواستند که تابوت را به زمین بگذارند و متفرق شوند که در این بین شهید صدرالله شیخیان و بانو برنجی به شهادت رسیدند و آن روز کازرون یکپارچه جامه سیاه بر تن کرد. 
شهید عبدالحسین خدیو در سن 13 سالگی رخت شهادت را پوشید و با ریختن خون سرخش بر سنگفرش خیابان های کازرون ، خون غیرت در رگ های مردم جاری شد و آنان تا پیروزی انقلاب اسلامی لحظه ای آرام نگرفتند . 

شهید منصور محسن پور

بسم رب الشهداء و الصديقين 
زندگينامه اولين شهيد انقلاب اسلامي کازرون، برادر منصور محسن پور 
شهيد منصور محسن پور در سال 1332 در خانواده اي مذهبي و زحمتکش چشم به جهان گشود و در دامان مادري مهربان پرورش يافت. دوران تحصيلات ابتدائي را در دبستان فردوسي کازرون به پايان رسانيد. چون در عنفوان نوجواني از پدر محروم شد لذا فرصت ادامه تحصيل نيافت و مجبور شد جهت اداره خانواده مشغول به کار شود. از آنجا که منصور در خانواده اي مستضعف تولد يافته بود و طعم تلخ محروميت را با تمام وجود لمس نموده بود درد محرومان جامعه را به خوبي حس مي کرد. او داراي هوش سرشاري بود و بسيار پايبند به شعائر مذهبي. قبل از بلوغ به انجام واجبات و روزه و نماز عادت داشت و هميشه به موقع نمازش را مي خواند. قلبش آکنده از عشق و ايثار نسبت به اسلام و سرشار از نفرت نسبت به ظلم و ستم بود و لذا به خوبي مي دانست عامل همه نکبتها و فسادها و بدبختي ها رژيم شاهي مي باشد. سرآغاز حرکت مردم در سال 56 آن روزي که اولين جرقه زده شد و مامورين رژيم سخت به وحشت افتاده بودند، چهلمين روز شهادت شهيد مصطفي خميني در مسجد جامع نو بود که پس از پايان، فريادهاي درود بر خميني و مرگ بر شاه در فضا طنين افکن شده بود. مردم چون موجي خروشان از مسجد خارج شدند و الله اکبر گويان به خيابان ريختند. منصور در حالي که پيشاپيش مردم حرکت مي نمود با فرياد الله اکبر و مرگ بر شاه به اولين فساد شهر يعني مشروب فروشي حمله برد و آن را به آتش کشيد ولي با يورش چکمه پوشان رژيم اين حمله ناموفق ماند. 
منصور در تاريخ 7/1/57 ازدواج نمود. هنوز بيش از چهل روز از ازدواجش نگذشته بود که مجلس چهلمين روز شهادت شهداي تظاهرات ضد رژيم مردم مبارز قم در مسجد جامعه نو (شهدا) بر پا گرديد و اين بار منصور تصميم جدي در محو و نابودي لانه فساد گرفته بود. پس از ختم جلسه با فريادي به مراتب رساتر از دفعه قبل و شعارهاي الله اکبر و مرگ بر شاه و درود بر خميني به خيابان ريختند او مردم را به طرف مشروب فروشي کشانيد . با یک يورش برق آسا با همزرمانش آن لاله فساد و فحشا را نابود کردند. چون خيالش راحت شد که حمله موفقيت آميز بوده براي نابودي دومين مرکز فساد، به طرف سينما همراه با مردم حرکت نمود. سينما و پمپ بنزين در محاصره مامورين رژيم بود و آن ها به طور مرتب به طرف مردم تيراندازي مي کردند منصور در 50 متري سينما بود که دست يکي از دژخيمان به روي ماشه رفت و گلوله شليک شد و قلب پر شور او را هدف قرار داد قامت چون سروش بر زمين افتاد و در خون خود غلطيد و بدينسان اولين نهال برومند انقلاب اسلامي در کازرون کاشته شد و به عنوان اولين شهيد در تاريخ انقلاب اسلامي کازرون مفتحر گرديد به ديار عاشقان الله شتافت و در جوار رحمت حق منزل گزيد. از او تنها يک فرزند پسر بنام روح اله باقي مانده که پس از هشت ماه از شهادت پدرش به دنيا آمد.يادش گرامي روانش شاد و راهش پر رهرو باد والسلام .  
 

شهید محمد شهید محمد محمدی،شهدای انقلاب،شهدای کازرون،شهودعشق

بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگی نامه دومین شهید انقلاب اسلامی کازرون، شهید محمد(نمکی) محمدی

خلاصه زندگی نامه: شهید محمد محمدي در تاریخ 5/11/1320 در کازرون دیده به جهان گشود . تحصیلات را تا پایان مقطع ابتدائی گذراند سپس به عنوان شاگرد سعی در یادگیري رانندگي داشت .در سن۔ 18 سالگی گواهینامه رانندگی را گرفت و بر روی تاکسی مشغول کار شده و در سال 1351 گواهینامه پایه 1 را اخذ و بر روي ماشین سنگین مشغول کار شد .وی اقدام به توزیع و حمل بیانیه های امام خمینی می کرد . در تاریخ 20/2/1357به  قصد شرکت در تظاهرات و استماع سخنرانی مذهبي وارد مسجد جامع نو مي شود و پس از آن همزمان با خروج تظاهر کنندگان از مسجد در میدان شهدا روبروي مسجد جامع نو مورد اصابت گلوله دژخیمان قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

 

شهید غلامعلی بهبهانی نژاد

بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگی نامه چهارمین شهید انقلاب اسلامی کازرون، شهید غلامعلی بهبهانی نژاد

بسم الله الرحمن الرحيم 
" و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل اله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون." گمان نکنيد آنهايي که در راه خدا کشته مي شوند مرده اند بلکه آنها زنده اند و در نزد خدا از  نعمت برخوردار مي باشند.
 غلامعلي بهبهاني نژاد در سال 1343 در خانواده اي  متوسط در کازرون به دنيا آمد و در همين شهر به مدرسه رفت تا ديپلم خود را گرفت. 
غلامعلي در محيط اجتماعي خود بزرگ شد و از هنگامي که خود را شناخت از خوبي ها و بدي ها و رنجها و شادي هاي موجود تاثیر پذيرفت. او همانند جوانان همسن و سال خودش با آرزوها و افکار مختلف مواجه بود. آنچه در اين اواخر در او مي شد به طور چشمگير ملاحظه کرد اين بود که نسبت به جرياناتي که دور و برش مي گذشت تابع محض نبود به خود حق فکر کردن مي داد. در عين آنکه روابط بين دوستان را محترم مي شمرد ولي کورکورانه مطيع کسي يا چيزي نبود و همين مسئله گشاينده راه او بود. دستگاههاي تربيتي و اجتماعي رژيم گذشته سعي مي کرد جوانان جز آنچه برايشان ترسيم مي کنند از چيز ديگري سر در نياورند. بعد از اينکه از سربازي مرخص می شد به جاي بيکار نشستن و سر بار جامعه بودن با کمک برادرش در پشت سازمان بوشکان به کارهاي کشاورزي مي پرداخت .ولي چون در شهر تظاهرات ضد رژيم و اوج مبارزات مردم محروم بود با عشقي که به مبارزه در راه الله و مردم داشت به برادرش مي گويد که در اين شرايط من نمي توانم دور از مردم باشم، مردمي که سعی در برقراری حکومت الله دارند. همان روز تصميم مي گيرد که به کازرون بيايد.  در آن روز اصرار مي کند که بايد حتما به کازرون بيايد. برادرش به او مي گويد مدتي صبر کن تا برداشت محصول کنيم بعدا به کازرون برويم ولي چون او به مردم عشق مي ورزيد نتوانست دوري از آنها را تحمل کند و به کازرون آمد و همان شب شهید شد. مشخصه جالب غلامعلي پند آموزي از جريانات بود او روي حوادثي که اتفاق مي افتاد فکر مي کرد حوادثي را که مي ديد نگاه مي کرد آنها را کنار هم قرار مي داد و رویداد ها را تفسیر می کرد. غلامعلي پس از پايان تحصيل 24 ماه خدمت وظيفه را انجام داد در چند ماه اول خوب محيط ارتش را ارزيابي مي کرد. بعد سئوال مي کرد و از همين تعليمات نظامي ارتش مطالب بسیار آموخت. او دوره آموزشي خود را در تهران گذراند و هنگام تقسيم به اهواز فرستاده شد او در جنوب شاهد فقر و ستم  ديدگي مردم آن منطقه بود. انسانهايي را در آبادان ديده بود که با شکم گرسنه بر روي درياي نفت براي بوته اي خار براي اجاقشان مي دويدند. او شاهد يغماء بي حساب نفت بود. غلامعلي بر اين امر باور داشت که پس از شناخت جهان، انسان مسئول تغيير آن است. احساس مسئوليت او براي برافکندن بساط ظلم و ستم و استثمار او را به فکر مبارزه انداخت. مردم محل محال است ياد غلامعلي را از ياد ببرند. خبر شهادت غلامعلي بسياری از چشمها را در محل و در شهرمان گريان کرد. دلهاي فراواني را از کينه نسبت به قاتلان غلامعلي يعني آمريکا و شاه خونخوار پر کرد. اين موجب شد که مردم به راه او بروند و دستگاه استبداد و خيانت پيشه پهلوي را به زباله داني تاريخ بيندازند.
درود بر تمام شهدا و مرگ بر آمريکا . روحش شاد و يادش گرامي باد . والسلام  

شهید ابراهیم کایدی بلیانی

بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگی نامه پنجمین شهید انقلاب اسلامی کازرون، شهید ابراهیم کایدی بلیانی

بسم الله الرحمن الرحيم  
زندگي نامه شهيد محمد ابراهيم (مهدي) قائدي
محمد ابراهيم در روستاي بليان از توابع شهرستان کازرون استان فارس پا به عرصه وجود نهاد و از همان اوان کودکي مشغول فعاليت هاي زندگي گرديد. در آن زمان در روستاها کمتر کسي مي توانست از نعمت سواد بهره مند شود. محمد ابراهيم هم با کمک به پدر و ديگر اعضاي خانواده در کشاورزي و دامپروري جهت تأمين معاش زندگي سعي و تلاش می کرد و چون از هوش و استعداد فردي خوبي بهره مند بود از همان ابتداي نوجواني و جواني با توجه به اينکه علاقه زياد به فراگيري قرآن و تحصيلات داشت روزها کار می کرد و شبها در مکتب خانه ها به يادگيري قرآن مشغول شود. نهايتاً به هر زحمتي بود موفق به فراگيري کامل قرآن و مدارک سواد ابتدايي شبانه قديم گرديد و در همان مدت زمان کوتاه هم به عنوان يک استادکار ماهر مشغول به کار شد. سپس رساله مرجع عاليقدر تشيع حضرت آية الله العظمي خميني را تهيه و به عنوان يکي از مريدان و مقلدان واقعي امام قرار گرفت و ديري نپاييد که آتش انقلاب اسلامي ايران روز به روز روشن تر و گيراتر گرديد و هر روز صدها و هزارها شرار بر آتش انقلاب افزوده مي گشت. محمد ابراهيم در دوران اعتصابات و تظاهرات مردمي با جرأت و شجاعت وصف ناپذير به مقابله عليه دژخيمان ستم شاهي می پرداخت. با توجه به وخيم تر شدن اوضاع کشور، پدر ابراهيم از فعاليت هاي زياد او بيم داشت از روي مهر پدري از فرزندش خواست تا مواظب خودش باشد اما کلام او در پاسخ پدر شنيدني است: پدر شما يکي از فرزندانت را بايد به عنوان خمس در راه انقلاب قرباني کني و در همان روزهاي قبل از شهادت قدري مايحتاج زندگي خانواده مثل برنج ، روغن ، قند و چاي خريداري کرد و به منزل آورد و مقداري پس انداز نقدي هم نزد خواهرش سپرد تا در صورت شهادت در مراسم فاتحه خواهي (ختمش) مصرف نمايند. او در اکثر تظاهرات مردمي و حوادث شهادت شهداي انقلاب اسلامي شهرستان کازرون شرکت فعال داشت. در شب قبل از شهادتش مادرش خواب مي بيند که در يکي از تپه ها در حاشيه غرب روستاي بليان خيمه اي سبز بنا شده و در کنار آن خيمه سبز ابراهيم را از دست مادرش کشيدند و هر چه مادر فرياد مي زد فرزندم را بدهيد در جواب مي شنيد که اين فرزند ديگر مال تو نيست و ابراهيم هم در همان شب قبل از شهادت خواب مي بيند که مورد اصابت يک گلوله فرد ناشناس قرار مي گيرد و صبح روز موعود غسل شهادت انجام مي دهد و خواهرش و زن برادرش را از جريان وقايع خواب با خبر مي کند و در بعد از ظهر روز 13/9/1357 (تاریخ شهادت در سیستم بنیاد 3/9/57 ثبت شده)در جمع آوري و تجمعات عده ي زيادي از روستاهاي مجاور نقش مؤثري داشت و جمعيت به صورت تظاهرات و راهپيمايي در وسط روستاي مهرنجان به سمت کازرون در حرکت بودند که ناخودآگاه يک دستگاه خودرو جيپ چهار درب حامل سه نفر از نيروهاي ستم شاهي به سمت جمعيت تظاهر کننده هجوم آوردند و محمد ابراهيم که جزء گردانندگان اصلي و پيش قراول تظاهرات بود مورد اصابت گلوله دژخيمان ظلم و جور ستم شاهي قرار مي گيرد و اولين شهيد روستايي تقديم انقلاب اسلامي مي گردد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد .  


 

شهید علی پناه اسکندری

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگی نامه ششمین شهید انقلاب اسلامی کازرون، شهید علی پناه اسکندری

 

بسم الله الرحمن الرحيم 

 زندگي نامه شهيد علي پناه اسکندري : در سال 1333 در روستاي مهرنجان ديده به جهان گشود با توجه به محروميت و عدم امکانات تحصيلي در آن دوران تحصیلات خود را فقط در سطح نظام آموزشي در همان مکان به پايان رسانيد. بعد از اتمام تحصيلات همراه با پدر به شغل کشاورزي روي آورد. در سال 1354 به خدمت سربازي رفت. بعد از اتمام خدمت کم کم زمزمه هاي انقلاب شروع شد و او در صف مجاهدان و مبارزان قرار گرفت. او شخصيتي محبوب در بين افراد خانواده و جامعه بود، خداوند همه ي صفات و اخلاق خوبي که يک انسان بايد داشته باشد را به او عطا کرده بود. شهيد دوران سربازي خود را در شهرستان آباده مي گذراند و در آن جا نيز روح ظلم ستيزي و معنويت شهيد باعث به وجود آمدن حوادث مهمي در زندگيش شد. بعد از اتمام دوران سربازي به روستاي خود بر مي گردد و اين در حالي است که راهپيمائي و تظاهرات سراسر کشور را فرا گرفته بود و شهيد به عنوان يکي از تظاهر کنندگان در اين مبارزات شرکت فعال داشت تا اين که در آذر ماه 1357 راهپيمائي بزرگ عليه حکومت شاهنشاهي در روستاي مهرنجان واقع در جاده فراشبند برپا شد. با دخالت نيروي نظامي اين تظاهرات به خاک و خون کشيده شد و اين تظاهرات با چندين مجروح و شهيد به طور موقت سرکوب شد که شهيد اسکندري جزء مجروحين بود و مدت ده روز در بيمارستان شهيد رجائي کازرون بستري شد. در اين مدت تحت بازداشت مزدوران شاه بود و کساني که به ملاقات او مي آمدند  دستگير و زنداني مي شدند. خوف و ترس و وحشت و مبارزه ادامه داشت که سرانجام بعد از ده روز با بدني مجروح در تاريخ 24/9/1357روح پاک و مطهرش عاشقانه به سوي محبوب و معشوق خود به پرواز در آمد و به درجه ي رفيع شهادت رسید و پيکر پاکش را مخفيانه از بيمارستان خارج و در زادگاهش در بهشت زهرا (س) روستاي مهرنجان تشييع کردند. مزدوران شاه که از شهادت و خارج نمودن شهيد از بيمارستان مطلع شدند با يک بال گرد بر فراز بهشت زهرا مهرنجان به پرواز در آمدند و با ايجاد ترس و وحشت اجازه تجمع مردم را نمي دادند. شهيد اين چنين مظلومانه به خاک سپرده شد و بزرگترين خاطره خود را در تاريخ ثبت نمود و زندگي جاودانه را با شهادت خود آغاز نمود. روحش شاد و راهش پر رهرو باد .

 

 

شهید علی پناه اسکندری

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگی نامه ششمین شهید انقلاب اسلامی کازرون، شهید علی پناه اسکندری

 

بسم الله الرحمن الرحيم 

 زندگي نامه شهيد علي پناه اسکندري : در سال 1333 در روستاي مهرنجان ديده به جهان گشود با توجه به محروميت و عدم امکانات تحصيلي در آن دوران تحصیلات خود را فقط در سطح نظام آموزشي در همان مکان به پايان رسانيد. بعد از اتمام تحصيلات همراه با پدر به شغل کشاورزي روي آورد. در سال 1354 به خدمت سربازي رفت. بعد از اتمام خدمت کم کم زمزمه هاي انقلاب شروع شد و او در صف مجاهدان و مبارزان قرار گرفت. او شخصيتي محبوب در بين افراد خانواده و جامعه بود، خداوند همه ي صفات و اخلاق خوبي که يک انسان بايد داشته باشد را به او عطا کرده بود. شهيد دوران سربازي خود را در شهرستان آباده مي گذراند و در آن جا نيز روح ظلم ستيزي و معنويت شهيد باعث به وجود آمدن حوادث مهمي در زندگيش شد. بعد از اتمام دوران سربازي به روستاي خود بر مي گردد و اين در حالي است که راهپيمائي و تظاهرات سراسر کشور را فرا گرفته بود و شهيد به عنوان يکي از تظاهر کنندگان در اين مبارزات شرکت فعال داشت تا اين که در آذر ماه 1357 راهپيمائي بزرگ عليه حکومت شاهنشاهي در روستاي مهرنجان واقع در جاده فراشبند برپا شد. با دخالت نيروي نظامي اين تظاهرات به خاک و خون کشيده شد و اين تظاهرات با چندين مجروح و شهيد به طور موقت سرکوب شد که شهيد اسکندري جزء مجروحين بود و مدت ده روز در بيمارستان شهيد رجائي کازرون بستري شد. در اين مدت تحت بازداشت مزدوران شاه بود و کساني که به ملاقات او مي آمدند  دستگير و زنداني مي شدند. خوف و ترس و وحشت و مبارزه ادامه داشت که سرانجام بعد از ده روز با بدني مجروح در تاريخ 24/9/1357روح پاک و مطهرش عاشقانه به سوي محبوب و معشوق خود به پرواز در آمد و به درجه ي رفيع شهادت رسید و پيکر پاکش را مخفيانه از بيمارستان خارج و در زادگاهش در بهشت زهرا (س) روستاي مهرنجان تشييع کردند. مزدوران شاه که از شهادت و خارج نمودن شهيد از بيمارستان مطلع شدند با يک بال گرد بر فراز بهشت زهرا مهرنجان به پرواز در آمدند و با ايجاد ترس و وحشت اجازه تجمع مردم را نمي دادند. شهيد اين چنين مظلومانه به خاک سپرده شد و بزرگترين خاطره خود را در تاريخ ثبت نمود و زندگي جاودانه را با شهادت خود آغاز نمود. روحش شاد و راهش پر رهرو باد .

 

 

وصیت نامه شهید شکرالله عابدینی


بسم الله الرحمن الرحیم

وقاتلوهم حتی لا تکون فتنه ویکون الدین و کله الله:

و بکشید تا زمانی که هیچ فتنه ای در جهان نباشد و دین مخصوص خدا گردد.


 

ادامه نوشته

شهید حبیب سیاوش


وصيت‌نامه شهید حبیب سياوش
اشهدان لا اله الا الله و اشهدان محمدا رسول الله و اشهدان على ولى الله حمد و سپاس مخصوص ذات اقدس (حديث است اوست كه مى پراند و زنده مى كند برهنه را مى پوشاند وگنهكار را مى آمرزد. 


 

ادامه نوشته

شهید ابراهیم باقری زاده

زندگینامه شهید ابراهیم باقری زاده

شهید ابراهیم باقری زاده در سال 1337 دیده به جهان گشود وی دوران تحصیل در مدرسه مجتهد ادب ، و هنرستان دکتر شریعتی تا سطح دیپلم گذراند. وی پس از آغاز جنگ راهی جبهه شد و مدت حضور در جبهه با شهدای گرانقدری آشنا می شود به طوری که زندگی دنیوی را فراموشی می کند او پس از کسب تجربه مسئولیت آموزش عقیدتی نظامی لشکر 19 فجر را به عهده گرفت . بعد از مدتی مسئولیت فرماندهی گردان امام رضا علیه السلام را به عهده می  گیرد در عملیات والفجر 8 در کربلای 4 و 5 شرکت می کند .


 

ادامه نوشته

شهید اصغر محمودیان

 

شهید اصغر محمودیان

زندگینامه شهید اصغر محمودیان   
 
🔸طلبه شهيد، اصغر محموديـان، در آبـان مـاه سـال 1346 در خـانوادهاي
مذهبي و متوسط، در شهرستان كازرون ديده به جهان گشود. دوران كودكي را
به تربيت پدر، به حضور در مسجد و يادگيري قرآن و مفاهيم اسلامي گذراند.  
 در سن 8 سالگي هنگامي كه دو ماه از كلاس دوم دبستان را سپري نموده
بود، دست اجل، او را از دامان پر مهـر مـادر محـروم سـاخت و اصـغر بـدون
سيراب شدن از درياي محبت مادر، به سن نوجواني رسيد.



 

ادامه نوشته

شهید اصغر ارجی


خاطرات خواهر بزرگوار شهید

اوایل جنگ بود،اصغر شانزده ساله بود و من سیزده ساله !
اصغر تصمیم گرفت به جبهه برود ولی خانواده راضی نمی ‌شد ند هر چه که اصرار می‌کرد و گریه می‌کرد پدر راضی نمی شد .
من به پدر گفتم : پدر چرا نمی گذارید اصغر به جبهه برود ؟
اگر اصغر، اکبر و قاسم نروند،پس چه کسی باید برای دفاع برود!؟
 با سر و زبانی که داشتم، توانستم پدر و مادر را راضی کنم که اجازه بدهند اصغر به جبهه برود و بالاخره اصغرموفق شدبه جبهه کردستان برود.


ادامه نوشته

شهید بهروز بازیار

شهید بهروز بازیار

زندگی نامه

شهيد بهروز بازيار روز اول فروردين سال 1341 در شهرستان كازرون به 
دنيا آمد. شش ساله بود كه به دبستان رفت و با هوش سرشار و روح خـلاق و 
جستجوگر خود در تحصيل، با كسب جوايز بسيار در مسابقات علمي و ورزشـي 
زبانزد خاص و عام شد. بهروز در ورزش مهارت كامـل داشـت و همـواره بـه 
فعاليتهاي بدني علاقه خاصي نشان ميداد.  


 

ادامه نوشته

نقاشی شهدا

شهید سید  مصطفی صدرزاده

 

شهید محمد مسرور
شهید حاج قاسم سلیمانی
شهید حبیب روزیطلب
شهید عبدالحمید حسینی
​​​​

 

 

شهادت آرزومه

خاطرات رزمندگان کازرون 2

 


خاطرات رزمندگان کازرون حسن ملک زادهوقتی هم که می‌رسیدیم محل تجمع، هر وقت هم یه نوحه‌خونی میومد و سرد می‌خوند می‌گفت: کاکو بیو بریم که ای نوحه‌اش تو فق آدم می‌ماسه.(برادر بیا بریم که نوحه این نوحه‌خوان تو دهن آدم می‌ماسه). عزاداری ادامه داشت.

ادامه نوشته

خاطرات رزمندگان کازرون

از کربلای ۸ تا بیت المقدس ۷

حسن ملک‌زاده

آخرهای فروردین بود که به کازرون آمدم. روز به روز درد پام بیشتر می‌شد. پاهام خیلی ورم کرده بود. ماهیچه پام خیلی سفت شده بود. خون در آن لخته شده بود. واقعا تحملش سخت بود و علنا از درد فریاد می‌زدم. سی‌ام فروردین بود. محمدجواد گلستانفرد،  منصور جاشویی و جند نفر دیگه از بچه‌ها آمدند و قرار شد به مطب دکتر سجادی برم. عصر به مطب دکتر سجادی رفتم.

 

ادامه نوشته

وصیت نامه شهید محمد مسرور


بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدایی که اول آن را اولی نیست و آخر آن [را] آخری نیست.خدایی که دل را آفرید تا بوسیله آن او را بخواهیم.

آری شاهراه وصول به خدا دل است.پس باید کوشید که دل را پاک کرد و گرد و غبار تعلقات را از دل شست که دلی که در آن تعلقات باشد به خدا وصل نمی‌شود.

ادامه نوشته

شهید محمد مسرور


دستنوشته شهید محمد مسرور 

خواب شهید آوینی

-دیدم شهید آوینی در محضر رهبر،امام خامنه ای نشسته است و طرح برای فرهنگ کشور می دهد که مضمون جملات آن شهید این بود که باید از احادیث هایی استفاده شود که زمینه جهاد اسلامی را فراهم کند.


-آويني روايت كن با قلمت كه نون والقلم در وصف قلم توست نه هر قلم ناكسي.(دستنوشته شهید محمد مسرور)

انتشار به مناسبت سالروز میلاد شهید سید مرتضی آوینی